loading...
پاسخگویی
جواد لطفی بازدید : 16 پنجشنبه 07 شهریور 1392 نظرات (0)
سلام این یکی از اشعارم هست که با اقای غریبم درد دل کرده ام امیدوارم خودش از من قبول کند من بمیرم که بریدند سرت مادرت فاطمه ، بابت حیدر پر ز عشقت همه عالم یکسر من چه گویم ز ثنایت دیگر خلعت فیض بلا شد به برت من بمیرم که بریدند سرت پیکرت روی زمین واویلا جامه پاک تو دست طلقا ناله دختر تو تا به سما لشکر کوفه همه دور وبرت من بمیرم که بریدند سرت خواهرت با غم طفلان چه کند این همه ناله و افغان چه کند کارها گشت فراوان چه کند بدنت قطعه شده نیزه سرت من بمیرم که بریدند سرت بوسه زن بر رخ زرد دختر که دو دستش بنهاده بر سر کم شده سایه بابا ، مادر با لب از همگان تشنه ترت من بمیرم که بریدند سرت لاله گوش شده لاله ترین اسمان امده دیگر به زمین جبرییل هم شده محزون و غمین زن شامی کف او سیم و زرت من بمیرم که بریدند سرت سهل شد داغ علی اکبر گودی زیر گلوی اصغر زخم های کف پای دختر چون خدا بود به پیش نظرت من بمیرم که بریدند سرت زخم دستان عمو خوب شود کربلا غرق در اشوب شود دشمنانت همه منکوب شود از ظهور پسر دادگرت من بمیرم که بریدند سرت Sent from my iPad
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 62